شکیبا جونیشکیبا جونی، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه سن داره

شکیبا نفس من و بابایی

بدون عنوان

جوجه مامانی عاشق ترانه خوندنه و بیشتر دیوونه ترانه خانومم اینطوری میخونه خانومم تویی بارونم تویی عاشقم تویی بارونم تویی خانومم............. همین  طور تکرار میکنه یکی هم دوست دارم من دیوونه تازه ترانه س ی ا س ی هم میخونه دلم برات تنگه تهرون تهرون دستم زیر سنگه تهرون تهرون  
26 خرداد 1392

بدون عنوان

لغت نامه شکیبا شکیبایی بعضی از لغات رو هنوز نمیتونه درست تلفظ کنه مثل دسغالدا= سطل آشغال فشوار= سشوار هنوز به شکلات میگه داغالوت لختال= یخچال بیویک= بیسکویت هیزم شکم= هیزم شکن  
26 خرداد 1392

بدون عنوان

چند رو زقبل مامان بزرگم رفته بود حموم از حموم که اومد بیرون داشت لباس میپوشید شکیبا بهش گفت مادر چرا شما از اینا نداری؟(منظورش سوتین بود) مامان بزرگم بهش گفت من دیگه پیر شدم از اینا ندارم شکیبایی بهش میگه یه صورتی بخر مثل خاله مریم با هم دیگه ست کنین
7 خرداد 1392

بدون عنوان

شکیبایی رو بغل میکنم خیلی آروم در گوشش بهش میگم عاشقتم خیلی دوست دارم میگی مامانی زیاد بگو یعنی بلند بگو
7 خرداد 1392

بدون عنوان

دیشب من و بابایی شکیبا رفته بودیم دندون عقلمون رو کشیده بودیم و خیلی نمیتونستیم با شکیبایی بازی کنیم شب موقع خواب دیدم شکیبایی نشسته توی رختخوابش دستاش روی صورتشه بهش میگم چیکا میکنی دخملی؟ میگه دارم دعا میکنم تو وبابایی زودتر خوب شین باهم بازی کنیم  
7 خرداد 1392
1